دقت کردین که قبل از انقلاب هیچ کسی به اینترنت دسترسی نداشت ولی الان همه پرسرعتش رو دارن؟

confused - گیج

توضیح ثانویه! در همین چند دقیقه اول انتشار این نوشته بازخوردهای خیلی متنوعی گرفتم که خب متاسفانه اغلبشون ارتباطی با اصل موضوع مطلب نداشت و موضعگیری در رابطه با وضعیت کشور و دستاوردهای مثبت و منفی انقلاب و … بود که قطعا موضوع این نوشته نبوده! پس لطفا اگر این نوشته رو میخونید از دید مدیریتی بهش نگاه کنید و موضعگیری سیاسی و … نداشته باشید. توی این نوشته قرار نیست به این نتیجه برسیم که انقلاب برای کشور خوب بوده یا بد!

این تیتر به نظرتون خنده دار میاد؟ زیاد؟ حقیقتش این چند هفته به مناسبت دهه فجر و به عنوان جشن چهل سالگی انقلاب تیترهایی از این دست رو دارم هر روز میبینیم و میشنوم و دیگه واقعا کلافه شدم! دوستان و اطرافیان نزدیک همه میدونن که من آدم سیاسی نیستم و اظهار نظر سیاسی هم نمیکنم اما میخوام به این موضوع یکمقداری مدیریتی نگاه کنم 🙂

محاسبات اشتباه، تک بعدی و غیرواقعی

اینی که برای عنوان نوشته انتخاب کردم در اصل تاکید روی اصل موضوع مقایسه های بی معنی و سنجه های ناکارآمد هست که طبیعتا در نهایت باعث از بین رفتن امکان مدیریت بهینه میشه (طبیعتا یک همچین جمله ای جایی گفته نشده و یک انتخاب اغراق آمیز جهت نشون دادن اصل مشکل هستش)! خب دوباره این جمله رو با هم بخونیم “قبل از انقلاب هیچ کس به اینترنت دسترسی نداشت اما الان بیش از N درصد مردم به اینترنت پرسرعت دسترسی دارن” خب جداً چرا این جمله اینقدر خنده داره؟ جواب کاملا گویاست، قبل از انقلاب نه تنها ما، بلکه هیچ کس دیگه هم به اینترنت دسترسی نداشته، چون اصلا اینترنت وجود نداشته!!! خب حالا اگر الان مردم ما به اینترنت دسترسی دارن، هنر کردیم؟ طبیعتا نه! چون این جزو بدیهیات به حساب میاد و اگر دسترسی نداشتیم (که الان هم همچین با اون چیزی که باید باشه همخونی نداره) تازه مسئله بود.

بزارین یک مثال دیگه بزنم! این یکی جدی جدی واقعیه و دیشب که داشتم توی ترافیک از فرودگاه به سمت خونه برمیگشتم سخنگوی وزارت بهداشت توی رادیو داشت میگفت؛ میگفت که، قبل از انقلاب N نفر نوزاد بعد از تولد به علت کزاز از بین میرفتن، اما الان چی؟ بله دیگه، مرگ و میر نوزادان به علت کزاز نداریم و این عدد به صفر رسیده! طبیعتا اشاره اشون هم به این بود که این هم از دستاوردهای ۴۰ ساله انقلابه!! 😕 شما چی فکر میکنید؟ مشکلی با این آمار دارین؟ اگر مشکلی ندارین لازمه یک کوچولو بیشتر فکر کنید! لازمه فکر کنید که مؤلفه ساده ای به اسم پیشرفت علم پزشکی در این ۴۰-۵۰ سال کجا دیده شده؟ اون موقعی که در کشور ما N نفر نوزاد از بین میرفتن، در کشورهای دیگه این عدد چقدر بوده؟ میشه ندید مطمئن بود که ۵۰ سال پیش توی همه کشورها یک همچین مشکلی وجود داشته و فقط ما نبودیم؛ الان چطور؟ خب طبیعتا الان هم دیگه توی اکثریت کشورها همچین مشکلی وجود نداره (به جز بعضی از کشورهای داغون آفریقایی و … که طبیعتا ما اون موقع هم در اون رده نبودیم و الان هم قراره نبوده باشیم)؛ پس چی؟ باز هنر کردیم؟ طبیعتا مثل همون مثال اینترنت نه! چون اگر اینجوری نمیبود مشکل داشت و این شرایط فعلی که شرایط پیش فرض و بدیهی به حساب میاد! 🙄

تقریبا همه آمار و ارقامی که این چندهفته داره مطرح میشه از همین جنس هستند و پشتوانه اصولی ندارن! ما در قبل از انقلاب X تا مدرسه داشتیم و الان Y تا! دوست عزیز نظرت راجع به ۲-۳ برابر شدن جمعیت چیه؟ قبل از انقلاب از فلان چیز X تن تولید میکردیم و الان Y تن! عزیزم سرانه مصرف؟ جمعیت؟ هزار تا پارامتر دیگه رو کجا گذاشتی؟؟

کاربرد شاخصها و اندازه گیری

دیگه مثال رو بیخیال بشیم و ادامه ماجرا رو بررسی کنیم! اصولا استخراج آمار و اندازه گیری شاخصها یکی از مهمترین اجزاء یک نظام مدیریتی به حساب میاد، چون وقتیکه یک مدیر شروع به اندازه گیری میکنه تازه میفهمه که چه خبره! اوضاع خوبه؟ اوضاع بده؟ امیدی هست؟ و … طبیعتا یک مسئول بعد از بررسی نتایج به دست اومده میاد و یکسری تصمیمات مدیریتی میگیری که مثلا فلان تغییر رو ایجاد کنیم، فلان بهبود رو بدیم و … این موضوع شاخصها و اندازه گیری در همه حوزه ها هم مصداق داره مباحث مدیریتی، اجتماعی، بهداشتی و طبیعتا فناوری اطلاعات؛ اما مشکل کجاست؟ مشکل رو میشه توی همین مثالهایی که بالا دیدیم مشاهده کرد. اغلب افراد، سازمانها، حکومتها و … عمدا یا سهوا شاخصهای مناسبی رو انتخاب نمیکنن و یا اگر هم شاخص مناسبی انتخاب میکنن مکانیزم اندازه گیری اصولیش رو رعایت نمیکنن و این نگاه تک بعدی -شبیه مثالهایی که بالا زدم- طبیعتا باعث برداشتها و نتیجه گیریهای نادرست هم میشه! 🙂 حالا وقتی نتیجه گیری اشتباه شد طبیعتا تصمیمات و اقدامات بعدی هم اشتباه خواهند بود!

اصولا نمیخوام راجع نظام و انقلاب و غیره اظهار نظر کنم اما خب مثلا این چندتا شاخصی که بالا مثال زدم هیچ کدومشون نشون دهنده پیشرفت و موفقیت خاصی نیستن چون مولفه های ابتدایی اندازه گیری و شاخص گذاری توشون رعایت نشده. یکی از ابتدایی‌ترین‌هاش اینه که شما تغییر شاخص‌ها رو داری در یک محیط ایزوله بررسی میکنی و نه جهانی! نمیای بگی که اگه من توی فلان زمینه X درصد پیشرفت کردم، بقیه دنیا چقدر پیشرفت کرده؛ بطور کلی این موضوعِ تعریف سنجه ها و شاخصهای اندازه گیری یک چاقوی دو لبه به حساب میاد که اگر تعریف نکنی عملا امکان مدیریت کنترل نداری و اگر اشتباه تعریف کنی دچار توهم مدیریت میشی و فکر میکنی که اوضاع را تحت کنترل داری و حرکت در مسیر رو داری مدیریت میکنی، در صورتیکه اصلا اینجوری نیست!

شاخصهای نارکارآمد

این جمله رو میتونید توی خیلی از کتابهای مدیریتی ببینید که تاکید میکنن که خیلی مهمه که بدونید یک چیزی رو که دارید اندازه گیری میکنید برای چی دارید اندازه میگیرید و گرنه در اغلب مواقع چیزهایی رو اندازه گیری میکنید که به هیچ دردی نمیخورن! برای اینم باز میشه از همین دست مثالهای بالا بزنم: ایران رتبه برتر تولید مقالات علمی در منطقه!!!! 😳 واقعا شاخص تعداد برای تولید مقالات قراره به چه دردی بخوره؟؟؟ اینکه ما سالی N میلیون مقاله تولید کنیم چه ارزشی داره؟ شما دور و برتون چندتا دانشجوی کارشناسی ارشد و دکترا داشتین و دارین (کارشناسی ها رو دیگه بیخیال!) که حتی خودشون ایده ای نسبت به پایان نامه و تزشون ندارن! یا دادن بیرون یکی براشون انجام داده، یا کپی/پیست کردن یا موضوع اینقدر بیخوده که به درد هیچی نمیخوره و … حالا اینکه از اینا ۱۰۰ تا داشته باشیم یا ۱۰۰۰ تا چه فرقی میکنه؟ واقیعت اینه که اگر مثلا در همین مورد قراره یک چیزی اندازه گیری بشه و بعدش بتونیم ازش استفاده مدیریتی بکنیم و برنامه های بهبود و اصلاح براساسش تعریف کنیم، باید در حوزه تاثیرات و کاربردهای مقالات تولید شده باشه! مثلا به جای تعداد مقالات بریم روی درصد عملیاتی شدن طرحهای دانشگاهی، بریم روی تعداد بهبودهای ایجاد شده ناشی از تحقیقات و پایان نامه های دانشگاهی! که خب اگر اون شاخص با نگاه فله ای رو به اینها تغییر بدیم همه میدونیم که به چه نتایجی میرسیم 🙁

خلاصه موضوع اینکه یا چیزی رو کلا اندازه گیری نکنید یا اگر قراره اندازه گیری کنید روی انتخاب سنجه ها و شاخصها خیلی خیلی خیلی دقت کنید! اگر دوست دارین که توی این حوزه و مشکلاتش بیشتر بخونید میتونید توی اینترنت دنبال مطالبی با کلمات کلیدی “ineffective metrics” یا مثلا “ineffective kpi” بگردین که در اصل مربوط به سنجه ها و شاخصهای ناکارآمد میشه! مطالب زیادی پیدا میکنید که قطعا میتونه بهتون کمک کنه 🙂

 

دیدگاه‌ها

  1. فرامر ذبیحیان

    نگاه شما را کاملا درست می دانم .استفاده از مغلطه یک تکنیک قدیمی و پر مصرف است که در غالب موارد بر روی جمعیت سطحی نگر حواب می دهد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.