یک قانونی وجود داره که جاهای مختلف به اسمهای مختلفی بهش اشاره شده، مثل “قانون ابزار“، “قانون چکش”، “چکش طلایی” یا “چکش مازلو”؛ این آخری به این دلیل اینجوری نامگذاری شده که آبراهام مازلو توی سال ۱۹۶۶ یک جمله با مضمون عنوان همین نوشته گفته! نکته ای که توی این جمله روش تاکید شده اینه که خیلی از افراد وقتی تنها در یک حوزه محدود اطلاعات دارند و یا بهتره بگیم تنها با یک “ابزار” آشنایی دارند و اونوقت همون یکدونه ابزار رو میخوان به عنوان راه حل برای همه مسائل استفاده کنن!
اگه کمی روی جمله تمرکز کنیم میشه معنیش رو کاملا احساس کرد! شما توی خیلی از مواقع اگه تنها ابزاری که داری یک “چکش” باشه اونموقع با تمام مسائل و شرایط دور و برت رفتاری مثل یک “میخ” میکنی! نکته جالبی که در رابطه با این قانون وجود داره اینه که توی تقریبا تمام حوزه ها میشه براش مصداق پیدا کرد و شاید براتون جالب باشه که حتی توی سال ۱۹۹۸ اومدن و براش توی موضوع برنامه نویسی هم مصداق شناسایی کردن و تاکید کردن که یکی از مشکلات اغلب برنامه نویسها اینه که وقتی یک چیزی بلدن و قبلا با اون روش به نتیجه رسیدن دیگه میخوان واسه همه صورت مسئله های دنیا همون روش رو دنبال کنن و از همون ابزارها استفاده کنن! این موضوع همون موضوعیه که به اسم “آنتی پترن” (Anti-Pattern) شناخته میشه 🙂
راه حل؟ طبیعتا خیلی پیچیده نیست! اولا که سعی کنیم جعبه ابزارمون رو کاملتر و متنوع تر کنیم و فقط محدود به یک چکش نباشیم. دوم اینکه با آگاهی از این قانون، واقعا به یک راهکار یا ابزار تکراری گیر ندیم و حاضر باشیم ابزارها و راهکارهای دیگه رو هم امتحان کنیم! 😉 یکجورایی میشه بگیم که سعی کنیم ریسک پذیر باشیم. اینجوری هم حاضر میشی ابزارهای دیگه رو هم امتحان کنی و هم اینکه با همین امتحان کردنها به تدریج جعبه ابزارت هم بروزتر و تکمیلتر میشه 🙂
پ.ن. یک چیز دیگه ای هم قبلا نوشته بودم که کمی توی همین فضا بود و اگه نخوندین پیشنهاد میکنم اونم بخونید: