خب خدا رو شکر از نقطه اوج اون دوران “ما فلان جا زندگی میکنیم و آفکورس (Of Course) اینجا فلان جور هستش” کم کم عبور کردیم. اما خب من دیدم که هیچ مشارکتی در این پویش پربار نداشتم و با این نوشته میخوام به این پویش ارزشمند ادای دین کرده باشم 😀
همونطوری که حتما ۱۰۰ تا از این ویدیوها در رابطه با شهرها و کشورهای مختلف توی شبکههای اجتماعی دیدین، همه فقط دارن راجع به سطحیترین چیزهایی که به چشمشون میاد صحبت میکنن 🙁 مثل اینکه: اینجا توی سوپرمارکت فلان چیز رو هم میفروشن، اینجا هوا فلان جوره، اینجا خونهها اینجورین، اینجا دزد زیاده، اینجا مغازهها فلان ساعت تعطیل میکنن، اینجا همکارم وسط جلسه فین میکنه و …
اما اینی که من میخوام بگم یکمقداری فضاش فرق میکنه و بریم که داشته باشیم. از اینجا شروع میکنم که چند وقت پیش مجبور شدم تا برای گرفتن گواهینامه اینجا (انگلستان) اقدام کنم. چون با اون ترجمه گواهینامه (به اصطلاح گواهینامه بینالمللی) برای مدت محدودی (حداکثر یکسال) میشه رانندگی کرد و برای مدت بیشتر باید گواهینامه همینجا رو بگیرین؛ قبل از اینکه برم سر اصل مطلب، دو سه تا نکته کلی در رابطه با گواهینامه و اینا بگم که شاید براتون جالب باشه و بعدش ادامه میدم 🙂
توی انگلستان فرض بر اینه که شما از ۱۵-۱۶ سالگی (سن دبیرستان) میخواین شروع کنید به رانندگی و خب طبیعتا اولش را با آموزش و تمرین شروع میکنید. خب برای اینکه همین ماجرا هم قانونی، نظاممند و تحت کنترل باشه، شما همینکه ۱۵ سال و ۹ ماهتون شد میتونید برای یک گواهینامهای به اسم L (که از همون Learner به معنی تحت تعلیم یا یک چیزی توی همین مایهها اومده) اقدام کنید و فقط کافیه که یکقدار کمی پول و یکسری مدارک ابتدایی برای احراز هویت به اداره راهنمایی و رانندگی (که اسمش میشه DVLA) ارسال کنید و توی ۲-۳ هفته گواهینامهدار میشین؛ حتی از این به بعد میتونید ازش به عنوان یک کارت شناسایی معتبر هم استفاده کنید! نه امتحانی، نه فرآیند پیچیدهای و …؛ اما همونطوری که از اسمش معلومه، نمیتونید با این گواهینامه شروع به رانندگی مستقل بکنید و فرض بر اینه که تحت تعلیم هستین؛ باید یک برچسب بزرگ L بچسبونید روی کاپوت ماشین و با همراهی یکنفری که گواهینامه اصلی رو داره، شروع کنید یواش یواش رانندگی کردن تا آماده بشین برای گواهینامه اصلی که خب امتحان و مراحل خاص خودش رو داره. داشتن این گواهینامه عملا پیش نیاز داشتن گواهینامه اصلی و حتی شرکت کردن توی آزمونهای مربوطهاش هم هستش و برای همین شما اگه ۵۰ سالتون هم باشه و از یک کشور دیگه اومده باشین و بخواین اینجا گواهینامه بگیرین، اول باید برای همون گواهینامه L اقدام کنید و بعدش برید سراغ گواهینامه اصلی!
گواهینامه اصلی هم تقریبا مثل همه جای دنیا، دو مرحله امتحان تئوری و عملی داره که شما کاملا جدا جدا ثبت نام میکنی و هر وقت برای هر کدوم آماده بودی میری و امتحان میدی؛ تنها فرقش با گواهینامه ایران اینه که اینجا گواهینامه ماشین با دنده اتوماتیک و معمولی (دستی) با هم فرق دارن و شما مثلا اگه راحتتر هستین، میتونید گواهینامه ماشین اتوماتیک بگیرین که خب در اون صورت فقط مجاز به رانندگی با ماشین اتوماتیک هستین و نمیتونید که پشت ماشین معمولی بشینید. اما برعکسش مشکلی نداره و یکنفر با گواهینامه دنده دستی میتونه با ماشین دنده اتوماتیک هم رانندگی بکنه!
خب این از اون توضیحات اولیه و کلی، اما چی چی میخواستم بگم و شوک فرهنگیش که توی عنوان اوردم کجاش میشه؟ چیزی که میخواستم بگم از اونجایی شروع میشه که میخواستم برای امتحان تئوری آماده بشم و خب طبیعتا چند تا تست نمونه توی اینترنت پیدا کردم و شروع کردم به مرور کردن اونها تا با روال آزمون و فضای سئوالات آشنا بشم. هر چندتا تستی که بیشتر میزدم بیشتر به فکر فرو میرفتم. طبیعتا خیلی سال از زمانی که من توی ایران امتحان گواهینامه دادم میگذره، اما بعید میدونم که امتحان آییننامه توی این سالها تغییر خیلی خاصی کرده باشه و همین میشه اون تیکه شوک فرهنگی برای من!
امتحان آییننامه توی ایران فقط و فقط داره روی قوانین مانور میده و فقط داره میپرسه که مثلا حداکثر سرعت توی فلان مدل مسیر چقدره؟ یا مثلا اینکه این تابلو چه معنی میده؟ حق تقدم توی فلان شرایط چه جوریه؟ یا سئوالاتی از همین دست؛ اما خب اینجا سئوالات به چندتا بخش تقسیم میشن که مثلا یک بخش خیلی جدیش میشه ایمنی و سئوالهای این مدلی که اگه مثلا ماشینتون توی اتوبان پنچر شد چه کار میکنید؟ تاکید روی اینکه همینجوری نمیزنیم بغل و جک و زاپاس و … بلکه کجا وایسیم و اصلا خودمون انجام بدیم یا زنگ بزنیم امداد و … یا مثلا اینکه بچه تا کی باید توی صندلی بچه بشینه؟ بعید میدونم توی ایران قانون مشخصی داشته باشه (شاید هم من نمیدونم) اما مثلا جواب این سئوال بطور خاص میشه تا ۱۲ سال یا حداقل قد ۱۳۵ سانتیمتر، با درنظر گرفتن اینکه هر کدومشون زودتر برسه (سن یا قد)! یک بخش دیگهای از سئوالات هم خب کاملا بومیسازی شده هستن و مثلا چون اینجا وزش باد شدید خیلی چیز عجیبی نیست، ممکنه به سئوالاتی بر بخورین که به موضوع باد ربط داشته باشه و مثلا بپرسه که اگه باد شدید بود و شما داشتین توی اتوبان از یک کامیون سبقت میگرفتین چه چیزی رو باید لحاظ کنید و …
اما جالبترین گروه سئوالات از نظر من اون دستهای میشن که من اسمشون رو میزارم سئوالات فرهنگی 😉 همیشه شنیدیم که میگن مردم توی خارج بهتر رانندگی میکنن، آرامش دارن، بوق نمیزنن و … میخوام بگم که متاسفانه یا خوشبختانه ریشه اینجور رفتارها هم مثل همیشه نتیجه آموزش و نظارت هستش (قطعا که فاکتورهای متعدد دیگهای هم موثر هست اما اصل موضوع همینه). اما خب حالا اینهایی که دارم میگم چه جور سئوالهایی هستن؟ سئوالها اینجوری هستن که مثلا: با سرعت بالا دارین توی مسیر حرکت میکنید و یک خودروی دیگه بدون توجه کافی به شما، از یک مسیر فرعی وارد مسیرتون میشه و به حرکتش ادامه میده و شما مجبور میشین که با ترمز کردن ناگهانی سرعتتون رو کم کنید تا باهاش برخورد نکنید. حالا عکس العملتون چی باید باشه؟ حالا گزینهها: بهش نزدیک میشین و براش بوق میزنید تا بفهمه که اشتباه کرده؛ بهش نزدیک میشین و با چندبار چراغ زدن مجبورش میکنید که بره کنار تا شما به مسیرتون ادامه بدین؛ آرامش خودتون رو حفظ میکنید و با فرض اینکه اتفاقی نیافتاده به مسیرتون ادامه میدین!!!! دیگه فکر نمیکنم لازم باشه که به گزینه درست اشاره کنم.
یا مثلا یک سئوال دیگه میشه، دارین توی اتوبان با حداکثر سرعت مجاز حرکت میکنید که یکی میاد و میچسبه پشت سر شما و شروع میکنه به چراغ یا بوق زدن تا برید کنار و اون سبقت بگیره، شما باید چه کار کنید؟ به روی خودم نمیارم و همونجایی که هستم به مسیرم ادامه میدم؛ میزنم روی ترمز تا به با دیدن چراغ خطر متوجه اشتباهش بشه و سرعتش رو کم بکنه؛ آرامش خودم رو حفظ میکنیم و با توجه به اطراف، بهش راه میدم که رد بشه!!!! خلاصه همین دیگه، این یکی دو تا رو همینجوری به عنوان مثال اوردم و طبیعتا کلی نمونه دیگه هست. واقعا تنها چیزی که با دیدن این سئوالها و نوع نگاهی که پشتشون هست میشه گفت، همون عبارت رایج و مورد استفاده عزیزان نسل جدید هستش و اونم میشه “برگام!!!”
البته اینم بگم بد نیست که خیلی سال پیش، یک چیزی نوشته بودم با عنوان “نیروی انسانی، فرهنگ سازمانی، ایران؟ خارج؟” و توش اومده بودم راجع به اینکه بابا توی خارج هم ملت روی در و دیوار جاهای تاریخی یادگاری مینویسن، آشغال بیرون میریزن و … صحبت کرده بودم و گفته بودم که اگه آدمها رو به امان خدا رها کنیم، همه عین هم هستیم و ایران و خارج و … هیچ فرقی نمیکنه؛ اما خب برعکس شما میتونی بیای و با طراحی یک سیستم و نظام آموزشی، قانونگذاری، نظارتی و … فضا رو مدیریت کنی و برسی به اون چیزی که ما توی ایران و از بیرون بهش میگیم خارج 😉 چرا میگم از بیرون؟ چون وقتی که توش قرار میگیری، بازم میبینی که آره سیستم درسته اما آدمها بازم دارن تلاش میکنن که قانون رو دور بزنن و یواشکی یک کارهای دیگهای بکنن و …
خلاصه همین دیگه! اگه از بیرون، به یک جامعه، شرکت، خانواده و … نگاه کردیم و به نظرمون اومد که فضای جذابی داره، مطمئن باشیم که حتما براش تلاش شده و یک نظام آموزشی، قانونگذاری و نظارتی داره کارش رو خوب انجام میده 🙂