چهار پنج سال پیش بود که برای کاری توی هاردم دنبال یک عکس میگشتم. بطور اتفاقی گذرم به یک پوشه از عکسهایی افتاد که مربوط بود به یکباری که با دوستام برای تفریح به پارک ملت رفته بودیم. این وسط یک ویدیو توجهم را جلب کرد. ویدیو را که باز کردم خودم را دیدم که دارم با یکی دیگه از بچه ها بدمینتون بازی میکنیم. این ویدیو به خودی خود چیز عجیبی نداشت اما نکته ای که خیلی توجهم را جلب کرده بود این بود که توی ویدیو خیلی خیلی چاق بودم!! حداقل تا بحال خودم را اینقدر چاق ندیده بودم. چندین بار دیدن ویدیو را تکرار کردم و نتیجه فرق خاصی نداشت! جدی جدی خیلی چاق بودم. با توجه به اینکه خیلی هم از ترازو استفاده میکردم همیشه این احساس را داشتم که اضافه وزن دارم، اما هیچ وقت احساس چاق بودن نداشتم.
چند روزی با خودم کلنجار میرفتم و توی آینه و … هم وضعیت را بررسی میکردم. بعد از اون ویدیو نتایج ارزیابی متفاوت شده بود و جدی جدی به نظر خودم هم چاق میومدم. سرتون را درد نیارم بالاخره بعد از چند روز تصمیم جدی گرفتم و شروع کردم به رژیم گرفتن و ۱۰-۱۵ کیلویی هم لاغر شدم و پروژه با موفقیت و به خوبی و خوشی به نتیجه رسید.
نکته ای که وجود داره و همه ما باهاش سر و کار داریم اینه که واقعا امکان ارزیابی بیرونی از خودمون را نداریم و یا حداقل بسترش را هم مهیا نمیکنیم. چاقی و لاغری دو تا فاکتور خیلی ملموس و فیزیکی هستند و شاید بشه واقعا توی شرایطی مشابه تجربه من بستر ارزیابیشون را مهیا کرد اما توی خیلی از مواقع واقعا این امکان به همین سادگی هم وجود نداره و باید براش کلی فکر کرد و راه حل شناسایی کرد.
در رابطه با شرکتها و سازمانها هم همین شرایط حکمفرماست، خیلی از سازمانهایی که باهاشون برخورد میکنم خودشون فکر میکنن که خیلی هم خوبن، چرا؟ خب برای اینکه این طبیعی هستش که شما از داخل، دامنه دید بسیار محدودی داری و تا زمانیکه از این محدوده خارج نشی و از منظر یک ناظر بیرونی به شرایط نگاه نکنی نمیتونی قضاوت درست و اصطلاحا ۳۶۵ درجه ای انجام بدی؛ یک عبارتی که استفاده میشه Tunnel Vision هست که روی همین موضوع تاکید داره؛ مثل وقتیکه شما توی یک تونل وایسادی، دامنه دید خیلی محدودی داری و فقط همون روشنایی آخر تونل را میبینی! در بسیاری از شرایط یکی از گامهای اولیه اینه که سعی کنی از تونل خارج بشی تا بتونی یک دامنه دید کامل داشته باشی 🙂 بعد بیای و ادامه مسیر را برنامه ریزی کنی.
برای شرکتها و سازمانها کمک گرفتن دوره ای از ممیزها و مشاوران بیرونی میتونه خیلی مفید باشه و نتایج اون ارزیابیها خیلی از مواقع میتونه تلنگری باشه برای تغییر و تعریف پروژه های اصلاحی و در نتیجه بهبود سازمان!
برای مشابه فردی خیلی پیشنهاد خاصی ندارم اما شاید توی خیلی از شرایط مثلا کمک گرفتن از یک مشاور بتونه همون نتیجه سازمانی را اما بصورت فردی به همراه داشته باشه 🙂
نکته آخر و تکمیلی اینکه هر اقدام بهبودی بدون پیگیری و ممارست بازگشت پذیره و دیگه همه در رابطه با تجربه رژیمهایی که گرفتین و بعد از چند وقت حتی ممکنه به شرایطی بدتر از قبل رژیم برگشته باشین استادین پس دیگه لازم به توضیحش نیست، فقط خواستم روی ضرورت برنامه نگهداری شرایط تاکید کنم.
پیشنهاد: در رابطه با اون مبحث Tunnel Vision و راهکارهای مقابله باهاش کمی جستجو کنید و با مطالب جالبی مواجه میشین؛
دیدگاهها
عالی بود. اولش فکر میکردم این موضوع چه ربطی میتونه به مدیریت سازمان داشته باشه… آخرش دیدم چقدر عالی از یه مسئله ساده تونستید درس بگیرید.
این دید محدود میتونه خیلی آسیب بزنه .. بیشتر از اون چیزی که ظاهر ساده اش نشون میده .. کمکِ مشاور بیرونی من که عالیه! مرسی ..