شاید این جمله رو از جیم ران (Jim Rohn) شنیده باشین که میگه “اوضاع و احوال شما میانگین اوضاع و احوال پنج نفری هست که بیشترین زمان را باهاشون میگذرونید” (جمله اصلی این هستش: You are the average of the five people you spend the most time with)! البته این جمله موافقان و مخالفین زیادی هم داره 🙂 بعضیها کلا ردش کردن و بعضیها هم حتی این نظریه رو بزرگتر دیدن و میگن نه تنها دوستان و اطرافیان مستقیم شما، بلکه حتی دوستانِ دوستان شما هم میتونن روی وضعیت فعلی و آینده شما موثر باشن! برای اثبات این ادعاشون هم یکسری تحقیقات علمی انجام دادن که یکی از اونها، تحقیقات بامزهای روی موضوع چاقی و اضافه وزن هستش؛
توی این تحقیق به این نتیجه رسیدن که اگر شما، دوستان و اطرافیانی با اضافه وزن داشته باشید، احتمال اضافه وزن شما ۴۰% از شرایط عادی بیشتر میشه! و حتی اگر دوستانِ دوستان شما چاق باشن، باز این بیشتر بودن احتمال چاقیتون میشه ۲۰% و حتی اگر یک حلقه دیگه هم اضافه کنیم و بشه دوستانِ دوستانِ دوستان شما اون موقع باز هم شما ۱۰% بیشتر از شرایط عادی ممکنه درگیر اضافه وزن باشین!!! به نظرم قبل از اینکه ادامه متن رو بخونید چند دقیقهای با خودتون فکر کنید و ببینید به نتیجه خاصی به عنوان دلیل برای این شرایط میرسین یا نه، حالا من هم در ادامه توضیح میدم.
حقیقتش دلایل بروز این شرایط خیلی میتونه متنوع باشه اما اگر بخوام خیلی کلی راجع بهش صحبت کنم اینجوری میشه که فرض کنیم شما توی یک خانوادهای زندگی میکنید که همگی اضافه وزن دارین و هرکدوم حداقل ۲۰-۳۰ کیلویی بیشتر از حد نرمال هستین! توی این جمع چقدر احتمال میدین که یکی به یکی دیگه بگه وای چقدر چاق شدی! دیگه باید رژیم بگیری! 😮 حتما با من هم عقیده هستید که احتمال این اتفاق صفر درصد هستش 😉
خب همین شرایط رو بیایم یکجور دیگه تصویرسازی کنیم. خودتون رو توی یک جمع دوستانه تصور کنید که طی چندین سال همینجوری خورد خورد با هم چاق شدین 😳 طبیعتا الان توی این جمع کسی حالت غیرعادی نداره و همه شبیه به هم هستین و پس دور هم خوشین! همین غیرعادی نبودن و یکدست بودن خودش مسئله اصلیه و شروع مشکل! 🙁 کسی ضرورتی نمیبینه که بخواد رژیم بگیره و بیاد روی فرم، چون الان فرم جمع همین اضافه وزن داشتن شده و تمام!
همینجوری که دارین به اینها فکر میکنید در نظر داشته باشین که این تاثیرگذاریها عملا در رابطه با همه چیز مصداق داره و فقط به اضافه وزن ختم نمیشه، سبک زندگی، پس انداز یا ولخرجی، تفریحات، هنجارهای اجتماعی و هزارتا چیز دیگه! شرایط ظاهرا اینجوری به نظر میرسه که اینجور چیزا مسری هستن و ناخودآگاه شما رو درگیر میکنن؛
حالا اینها رو خوندین، تازه داریم میرسیم به اصل ماجرا! انگیزه نوشتن این نوشته از جمعه پیش که به عنوان شرکت کننده توی رویداد تداکس تهران حضور داشتم و یکی از ارائههایی که انجام شد برمیگرده! ارائهای که دارم راجع بهش صحبت میکنم توسط خانم شهلا صفایی و با عنوان “چگونه توسط شبکههای اجتماعی به قدرتمند شدن فاشیسم مدرن کمک میکنیم؟” انجام شد و البته عنوانش خیلی فلسفیتر از اون چیزیه که من میخوام بهش استناد کنم اما خب بخشهای اصلی این ارائه موضوعی بود که چندین ماهه دارم راجع بهش مطالعه میکنم (حالا نه اینکه الان ۱۰ تا کتاب خونده باشمها 😉 )، با خیلیها راجع بهش صحبت کردم و کلا فکرم بهش مشغوله!
من برداشت آزاد خودم از این ارائه رو براتون نقل میکنم و خلاصه این ارائه رو میتونم اینجوری براتون نقل کنم که داشت میگفت، عملا دوران این صحبتهای بالا یکجورایی گذشته! ادعای اینکه شما برآیند آدمهای نزدیکتون و اونهایی که بیشترین وقت رو باهاشون میگذرونید هستید، دیگه خیلی مصداق نداره و کاربردی نیست. خب راستش رد کردن این ادعا خیلی هم بیراه نیست. اما چرا واقعا؟
دلیلش خیلی ساده است. در زندگی امروز اکثریت ما، بخش عمدهای از تعاملاتمون به جای تعاملات رودررو، داره توی فضای مجازی و شبکههای اجتماعی اتفاق میافته؛ بخش عمده زمانمون هم همینطور، توی فضای مجازی صرف میشه 🙁 صرف چی؟ صرف دنبال کردن و تعامل با یکسری موجودیتهای مجازی 😐 خب، پس الان میشه خیلی ساده نتیجهگیری کرد که ما در دوره حاضر، تاثیرپذیریمون از فضای مجازی به مراتب بیشتر از دنیای واقعی شده و عملا اون قانون بالا رو میشه اینجوری باز نویسی کرد که “ما میانگین محتوایی هستیم که در شبکههای اجتماعی دنبال میکنیم” (این جمله رو توی توییتر رویداد تدکس تهران در اشاره به این ارائه دیدم و به نظرم خیلی عالی بود!)
چرا همه در حال غر زدن و آه و ناله هستن؟
چرا الان اغلب اطرافیانمون همیشه در حال آه و ناله هستند؟ چرا همه بیش از حد غر میزنن؟ چرا همه اینقدر ناامید و نسبت به آینده بدبین شدن؟ جواب این چراها خیلی ساده است! چون متاسفانه فضای شبکههای اجتماعی بخصوص توی ایران (منظورم محتوای فارسی هستش) اینجوریه 🙁 کانالها، گروهها و بطور کلی عموم مطالب تلگرام، واتساپ، اینستاگرام و … همه اش همین شرایط توشون حاکمه؛ شما کانالی میشناسین که مثلا توش فضای خیلی مثبت و امیدوارانهای حاکم باشه؟ من که ندیدم! نتیجه چی میشه؟ میتونید به اون مثال چاقی رجوع کنید. شما ممکنه اولش بین یک جمعی که همش در حال آه و ناله هستند احساس معذب بودن بکنید اما خب بعد از چندوقت ناخودآگاه شما هم همرنگ جماعت میشین و بالاخره یک چیزی برای ناله کردن پیدا میکنید. نمیدونم الان خود شما یا اطرافیانتون جزو اون قشری هستین که خونه خوب دارین، ماشین خوب سوار میشین و رفاه نسبی اجتماعی قابل قبولی هم دارین اما بازم تا به یکی میرسین شروع میکنید به غر زدن و آه و ناله کردن یا نه! اگه هستین، آخه چرا واقعا؟؟
بطور کلی این تاثیر گرفتن از فضای مجازی میتونه خیلی زود یا با گذشت یکمقدار زمان بیشتر اتفاق بیافته، اما خب تعداد آدمهایی که ممکنه از این شرایط تاثیر نگیرین واقعا به انگشتهای دست هم نمیرسه :-‘(
دیگه نمیخوام بیشتر از این سرتون رو درد بیارم و خلاصه ماجرا اینکه، یک تجدید نظری توی کانالهایی که عضو هستین و حسابهایی که دنبال میکنید داشته باشید! لازم نیست در جریان همه اخبار قرار بگیرید، لازم نیست قیمت لحظهای دلار و طلا رو پایش کنید، لازم نیست به منابع رسمی اطلاعات سیاسی متصل بمونید، لازم نیست گوش به زنگ باشین که جنگ میشه یا نمیشه، لازم نیست هر روز حقوقتون را با حقوق کارگرهای ساده اروپا و آمریکا مقایسه کنید و هزارتا چیز دیگه که لازم نیست. بیشتر با خودتون خلوت کنید و سعی کنید ویژگیهای مثبتتون رو تقویت کنید و توسعه بدین!
برای این یک ارزیابی انجام داده باشین یکبار حواستون رو جمع کنید ببینید که وقتی توی اینستاگرام میچرخین یا مطالب تلگرام رو میخونید حس خوبی دارین و آرامش حکمفرماست یا بعد از نیم ساعت افسرده شدین، احساس خشم دارین، تپش قلب گرفتین و دارین به زمین و زمان بد و بیراه میگین؟ طبیعتا اگر شرایط دوم جاری بود که خب جای خوبی نیستید و باید یک تکونی به خودتون و اون چیزایی که دنبال میکنید بدین!
پاشو خواهر من! پاشو برادر من! پدر من، مادر من! یک دستی به سر و گوش اینستاگرامت و گروهها و کانالهای تلگرامیت بکش! خوش باشی در پناه خدا 😉
جهت اطلاع! خودم در اقدامی انقلابی تعداد پیجهایی که توی اینستاگرام فالو میکردم رو از حدود ۱۰۰۰ تا به کمتر از ۵۰۰ تا رسوندم که الان دیگه واقعا بیشترشون دوستان و شاگردان و فامیل هستن!